صحبتهای دکتر حسن عباسی در مورد آرماگدون و صهیونیزم مسیحی
آرما گدون چیست؟
آرماگدون واژهای است که در زبان «عبری»،«هارمجدون» میباشد و مفهومی است که درکتب عهد عتیق آمده و مربوط به قوم یهود است وبحث کلیدیاش این است که در شما ل فلسطیناشغالی، منطقهای وجود دارد که شامل کوه و درهاست و به این منطقهها مجدون میگویند. برمبنایمواردی در اسناد مبتنی بر کتب عهد عتیق آمدهاست; در آخرالزمان نبردی در پایین این کوه بینقوم یهود و کفار به وجود میآید. تفسیرهایی کهامروزه جامعهشناسان صهیونیست انجام دادهاند،مسلمانان را کفار میدانند و میگویند که در آنمنطقه (دره کم عمق) خون جاری میشود.امروزه توریستهایی که توسط اشغالگران قدسبه آن منطقه میروند، همهشان تعجب میکنند کهچرا این دره، که قرار است در آن خون جاریشود، اینقدر کم عمق میباشد. به هر حال اینهاچنین ادعاهایی دارند و طبیعا این نگاه، نگاهصهیونیستهای یهودی است که سرنوشت تاریخرا این گونه رقم میزنند و نام این سرنوشت را«آپوکالیپس» یا آخرالزمان گذاشتهاند.
اما نگاه صهیونیستهای مسیحی متفاوت است;چرا که دربین 254 مذهب مسیحی، یکی ازمذاهب مسیحیت، مذهب عمده کلیسای انجیلی یاحوزه «آونجلیکال » است، آنها جریانی هستند کهبه بعضی از شعبههای پروتستانها نزدیک هستند واز دل این جریان بیرون آمدهاند و به صهیونیستمسیحی معروفند، که از شاخصترین آنها میتوانبه کشیش «پرت رابرتسون» اشاره کرد. او همانکسی است که رئیس جمهور کنونی امریکا، جورجدبیلو بوش را، زمانی که معتاد به الکل بود، ترکاعتیاد داد. این جریان امروزه در ایالات متحدهبسیار قوی است. طرفداران کلیسای انجیلی براینباورند که در آرماگدون بین یهود و کفار(مسلمانان) جنگی در میگیرد که این جنگ منجربه نابودی کامل یهود میشود. زمانی که این اتفاقبیفتند و یهود از بین برود، زمانی است که حضرتمسیح برمیگردد به زمین. به این نوع نگرش و اینافراد «مسیحیهای هزاره گرا» میگویند که هرهزاره میلادی یک بار منتظر ظهور مجدد حضرتمسیح هستند و انتظارشان هم در 25 سال پایان هزاره و 25 سال اول هزاره است.در طول سیسال گذشته، که ما تقریبا به پایانهزاره نزدیک میشویم، این افراد بیشترینالتهاب سیاسی را در دنیا ایجاد کردند و ادعایشانهم این است که این نبرد صورت خواهد گرفت وزمینه برای حضور مسیح فراهم میشود و اینالتهابات برمیگردد به 25 سال پایانی هزاره دوم(1975 تا 2000) و 25 سال ابتدایی هزارهسوم که تاکنون چهار سال از آن گذشته است.
نگاه کلی آنها به همین شکل است که گفتم و ازدل این نگاه و منظر، جریانی در امریکا به و جودآمده به نام «نئو کنسرویتیها» که هماننئومحافظهکاران هستند، شاگردان « هنریکسینجر » (استراتژیست قدیمی امریکاییها) وافرادی مانند ریچارد پرل، مایکل لدین، داگلاسفیس، ریچارد بوچر، دونالد رامسفلد، دیک چینیو کن دلزا رایس، که تعدادشان زیاد است و هماکنون در کابینه جنگی بوش حضور دارند. مکتبفلسفی این افراد، مکتب فیلسوف معروف آلمانی;«لئو اشتراوس» میباشد که از لحاظ کارکرد معتقدبه عملگرایی هستند و به شدت به اهداف خودفکر میکنند و کاری هم به افکار عمومی و این کهدنیا کار اینها را تایید میکند یا نه ندارند. آنها تنهامعتقدند که آن جنگ باید صورت بگیرد. به اینافراد نئو محافظهکار صهیونیست یهودی میگویندکه زاویه نگاهشان با دولت یهودی اسرائیلهماهنگ است، اما گروهی که معروف بهصهیونسیت مسیحی هستند، مانند کشیش «پرترابرتسون»، رئیس جمهور امریکا; «جورج بوش»،یا «جان اشتگرافت»، وزیر دادگستری و... کهعمیقا به کلیسای انجیلی معتقدند، ادعایشان ایناست که همان جنگی که نئومحافظهکارها درامریکا میگویند و صهیونیستها در اسرائیل، بایدصورت بگیرد، اما زمانی که انهدام یهود انجامگرفت،مسیح ظهور می کند.
آنها بر این باورند که در 25 سال اول هزارهجدید یا به عبارتی قرن بیست و یکم، این واقعهروی خواهد داد، اما پس از حادثه 11 سپتامبر درنیویورک در رسانهها اعلام کردند که مکانآرماگدون از شمال اسرائیل به نیویورک در ایلاتمتحده منتقل شده و نبرد خیر و شر در آنجا صورتمیگیرد و این ابهام یا تناقض دوم بود و اینمظلوم نمایی در آنجا صورت گرفت.
به هرحال این دو حرکت; یعنی صهیونیستیهودی و صهیونیست مسیحی، که آن را در غربعمدتا نئومحافظهکارها تشکیل میدهند وصهیونیست مسیحی که جریان کلیسای انجیلیاست، در کشورهایی که نژاد انگلوساکسونهادارند; مانند امریکا، کانادا، استرالیا، نیوزلند و...سعی بر این دارند امپراطوری از دست رفتهانگلیس را دوباره بازگردانند و در بعضی ازکشورها; بهویژه کشورهای اسلامی حضورشان راگسترش دهند. نگاه آنها در واقع حرکت بهسمت آینده را سامان میدهد. در صورتی که دردین اسلام به آخرالزمان، از دید صهیونیست نگاهنمیشود، اما یک قله مشترک بین ما و صهیونیستمسیحی هست و آن این که در آخرالزمان از نظرشیعه، وقتی امام زمان(عج) ظهور میکند، حضرتعیسی(ع) درسمت راست ایشان هستند، اماصهیونیستهای مسیحی میگویند تنها حضرتعیسی(ع) ظهور میکند. این تفکرات کاملا بهمسائل سیاسی آلوده شده، همان طور که امروزهما شاهد ظلم اسرائیلیها در فلسطین هستیم.
وقوعآخرالزمان
حالا این پرسش پیش میآید که آخرالزمانچه زمانی به وجود میآید و نظر امریکاییها دراین زمینه چیست؟
اولا این که نمیشود حدسزد آخرالزمان چه زمانی به وقوع میپیوندد; بهاین دلیل که ما دو نوع آیندهشناسی داریم: یکیآیندهشناسی مادی است، که مبتنی بر فرمولهایغربی است که «کمی» هستند. در حال حاضر مرکزمطالعات استراتژیک امریکا روی 2000 سال کارمیکند که میتوان به بنیادهای «هوستون»،«بروکینز» و «اسپنت نت » اشاره داشت، البتهآنها همچنان معتقدند که آخرالزمان در 25سال اول و 25 سال پایان هزاره اتفاق میافتد.آنها در حال بررسی هستند که یخهای قطبیچگونه نابود میشود، منابع نفت چطور میشوند،لایه اوزن چه سرنوشتی خواهد داشت، نژادچگونه تغییر میکند، جمعیت آیا رو به افزایشخواهد رفت و یا کاهش، زمین زمانیکه یخها آبمیشوند، چقدر زیر آب میرود و...
هم اکنون در امریکا تمام این مسائل توسط مرکزهای مطالعات استراتژیک در حال بررسیاست، اما این همه، بعد «کمی» قضیه است. ما درقرآن نگاهی داریم که آیندهشناسی را جزوعاقبتشناسی میداند; یعنی این که نگاه قرآن«کیفی» است. در قرآن میخوانیم «والعاقبهللمتقین» به معنی «عاقبت از آن اهل تقواست»;لذا اگر ما معیار را در تقوا بگیریم، نوسان زمانمادی با نوسان کیفی یا معنوی در تقارن قرارمیگیرد. ما تلاش میکنیم که بعد معنوی را در نظربگیریم و این که آینده از آن اهل تقواست; زیرادر قرآن آمده که آینده دنیا مال کسانی است کهتقوا را بیشتر رعایت کنند و دچار انحطاط وفروپاشی نشده باشند، همان طور که در قرآنآمده: «بگو بروید در زمین بگردید و عاقبتکسانی را که خیلی از لحاظ تمدن بالا بودند،ببینید».
شما نگاه کنید، 4000 سال از ساخت اهرامثلاثه مصر میگذرد، فرعون مرده و تنها اهرام اوباقی مانده یا همان تخت جمشید که به بهترین نحودر آن تمدن ساخته شده، اما امروز چیزی ازکوروش و آن تمدن باقی نمانده است; لذا مهماین است که در عاقبتشناسی، مسئله را در تقوابدانیم که در زمان ظهور، ما این نظام اجتماعی راخواهیم داشت...
خودشان میدانند
مسیحیهای صهیونیست و همچنینیهودیهای صهیونیست به یک واقعیت واقفند وشاید به همین خاطر باشد که به دنبال طرحهاییبرای نابودی انسان میگردند.
از سال 2025 بهبعد، اگر تمدن غرب مثل حالا با انحطاط اخلاقیجلو برود، خودبه خود بدون این که با کسی درگیرشود، دچار مشکل و معضل میشود. هیچ اتفاقیهم اگر نیفتد، آنها بهخاطر کمبود جمعیت خود،باید نیروی جوان وارد کنند تا جایی که «ساموئلهننگینتون»; استراتژیست امریکایی نگرانی خودرا به مجله آلمانی «دویچه زایتون» اعلام کرد کهتا سال 2020 اگر جمعیت غرب به این شکلکاهش پیدا کند و جمعیت جهان اسلام به اینشکل افزایش یابد، تمدن غرب به اشغال جهاناسلام در خواهد آمد. فراموش نکنیم که 5/7میلیون نفر مسلمان از کشورهای شمال افریقا درفرانسه زندگی میکنند، 2/5 میلیون ترک درآلمان، 2 میلیون ایرانی در ایالات متحده و...حال تصویر کنیم که این تمدن که دارد رشدجمعیت آن صفر میشود، نیاز به نیروی جوانش رااز دنیای اسلام، که شامل ایران، ترکیه، مصر،پاکستان و... باشد، تامین کند، به سادگی تا سال2075 تمدن غرب به اشغال جهان اسلامدرخواهد آمد. این نگرانیها را بیشتر خودامریکاییها منتقل میکنند .
آنها عملگرا هستند
نئو محفاظهکاران در غرب معتقدند که بایداقدام و عملگرایی کرد تا آخرالزمان به وقوعبپیوندد. اینها، همانطور که گفتم، تفکراتشانتابع تفکرات « لئو اشتراوس« آلمانی است. اینهامیگویند ما باید در دنیا کنشگرایی کنیم تا روزپایانی زمین فرارسد. در صورتیکه انجمن حجتیهدر ایران نظر دیگری دارد، اینها شباهتی با همندارند، بلکه افتراق دارند. حجتیها میگویند ماباید دست روی دست بگذاریم تا فساد همه گیرشود و آن زمان حضرت مهدی(عج) ظهور کند،پس دست به یک اقدام منفعل میزنند، امانئومحافظهکاران دنبال فعالیتهای اکتیو هستند تاجهان را زودتر به آخرالزمان برسانند.
تشابهات
بد نیست در این بحث اشارهای هم به تشابهاتنئومحافظهکارها و صهیونیستهای مسیحی داشتهباشیم; گرایش نئومحافظهکارانیهودی است; یعنی مسیحی نیستند، روسای آنانهم یهودی هستند. یکبار دیگر میگویم،نئومحافظهکاران امریکا صهیونیست یهودی هستندنه مسیحی... صیهونیستهای مسیحی جریانهایمرتبط با جورج بوش، کشیش پرت رابرتسون،جان اش گرافت و... است.
در حال حاضر در امریکا، صهیونیستهاییهودی 75 درصد کابینه بوش را فرا گرفتهاند و20 درصد باقی مانده، صهیونیستهای مسیحیهستند و 5 درصد دیگر «گروه کبوترها»; یعنیکاولین پاول و گروه مرتبط با او میباشد.
این مسئله بهدلیل تناقضهایی که دارد، موردتوجه تحلیلگران در جهان است. تناقض اول ایناست که آیا واقعا با این پیشبینی و پیشگویی، کفار(که منظورشان مسلمانان هستند) به واقع به یهودحمله میکنند و آنان را از بین میبرند؟ اگر اینطور است، کسانی که پیشگویی میکنند که بایدیهود از بین برود، چرا انقدر از «آرماگدون » دفاعمیکنند و این که اگر یهود خیر است و مسلمانانشر، چرا خیر از بین میرود و شر میماند؟ اینتناقضهایی است که تحلیلگران در رسانههایجهان آنها را مطرح کردهاند، اما پاسخی برایشپیدا نکردهاند. به نظر میرسد که فضا دارد بهشکلی جلو میرود که آنها از این بهانههایتاریخی در حال سوء استفاده کردن هستند، آنهم برای یکهتازی خودشان در جهان، که ما عملادیدیم این فضاسازی در 25 سال پایان قرنبیستم، به انواع گوناگونی با ساختن فیلمهایتخیلی، کارتونها، سوء استفاده از کتبنوستراداموس (پیشگو) صورت گرفته است.