مهندس در جدیدترین بیانیه خود ضمن حمله شدید به مخملباف از وی خواست جایزه فیلم سکس و فلسفه را به ناموس سارکوزی بدهد و به زهره کوهنورد کاری نداشته باشد.... |
گفت: اداره مهاجرت می گوید، بسیاری از فراری ها، درباره خودشان اطلاعات غلط می دهند، و آن چیزی نیستند که معرفی می کنند. گفتم: چوپان دروغگو رفته بود خواستگاری، ازش پرسیدند شغلت چیه؟ گفت؛ متخصص کامپیوترم.پرسیدند، نرم افزار یا سخت افزار؟ گفت؛ پشم افزار! |
شیخ بی سواد: کلا به شما که عرض می کنم؛ من دیگر با اصحاب 14 مصاحبه نمی کنم! ممد تمدن: حجاج باید به جای سنگ زدن به شیطان، با وی گفت و گو کنند؛ بلکه بدون دعوا، اختلافات حل شد! |
به این می گویند دوربین. بچه بازی نیست. من که می دونم دکمه را اشتباه زدی. حکماً حروف انگلیسی منوی دوربین را خیال کردی عکس است. |
شخصی یک بنز و یک ژیان خریده بود. به او گفتند؛ وقتی بنز داری دیگه ژیان به چه دردت می خوره؟ و یارو در پاسخ گفت؛ .... |
محمدجواد لاریجانی که روز چهارشنبه از ژنو در برنامه گفتگوی ویژه کریسیتن امانپور حضور یافته بود، به سوالات و شیطنت های مصاحبه گر سی.ان.ان که شعار برنامه خود را "قدرت مصاحبه" اعلام کرده، پاسخ داد. پاسخ های محمدجواد لاریجانی به سوالات و شیطنت های کریستین امانپور، به نمایش غلبه منطق ایرانی در مقابل اتهامات غرب تبدیل شد. |
این جمعیت گسترده و میلیونی برای ما بسیار و شگفت آور بود چرا که سبزهای اموی در قالب گروههای ۳ تا ۵ نفره گسترده از طریق بلوار کشاورز و خیابان کارگر شمالی به سمت میدان انقلاب حرکت می کردند و هنگامی که این جمعیت میلیونی را مشاهده می کردند نا امیدانه و مأیوس به خانه عنکبوتی خویش باز می گشتند. |
در تاریخ سی ساله انقلاب اسلامی، افراد بسیاری بودهاند که به خاطر قدرتطلبی و انحراف از خط اصیل انقلاب اسلامی در مقابل آرمانهای والای امام و انقلاب ایستادهاند. افرادی همچون عبدالله نوری، محسن کدیور، عطاالله مهاجرانی و ... از این دسته هستند. |
به قلم: حسین قدیانی
گمانم دانشجوی دانشگاه بوعلی همدان بود. اول بار او را در عصر اصلاحات دیده بودم. آن روزها هم خوب یادم هست زیر تابوت بود. خودش گرم بود، نمیفهمید. بوی باروت میداد. میگفت؛ حرفهای آغاجری درست است و تقلید از مراجع کاری است دون شأن انسان. از خودش چیزی نداشت. همان حرفهای آغاجری را تکرار میکرد. میگفت، تقلید کار میمون است.
فرا رسیدن ایام سوگواری سید و سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین را بر تمامی شیعیان جهان تسلیت عرض می نماییم .
اصحاب ۱۴ هتک حرمت به ساحت مقدس رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی (ره) را محکوم می نماید.
بیعت منفعت طلبانه
پس از آن که امام خمینی(ره) در سال 1368 به دیار حق تعالی شتافت، بسیاری از یاران و اصحاب امام(ره) نظیر هاشمی رفسنجانی، شیخ یوسف صانعی، مهدی کروبی و ... ،حضرت آیت الله خامنهای(حفظ الله) را به عنوان جانشین امام(ره) و ولی فقیه انتخاب کردند، این در صورتی بود که مقام معظم رهبری در آن زمان با انتخاب خودشان به عنوان رهبر مخالفت کردند و تنها از این بابت که این مسئولیت عظیم بر روی زمین نماند و دشمنان انقلاب و اسلام نیز از شایعهپراکنی در مورد نظام جمهوری اسلامی در رابطه با انتخاب جانشین امام(ره) دچار اختلاف و ناتوانی شدهاند، مأیوس شوند، این مسئولیت بزرگ و خطیر را پذیرفت. عدهای از همین آقایان نظیر شیخ یوسف صانعی پس از انتخاب رهبری به عنوان ولی فقیه در حمایت از حضرت آیت الله خامنهای(حفظ الله) می گوید:
«من به عنوان یک مسأله شرعی میگویم که تخلف از فرمان آیتالله خامنهای، گناه و معصیتی بزرگ و رد بر او... رد بر الله و موجب خروج از ولایت الله و ورود بر ولایت شیطان است.» (روزنامه جمهوری 22/3/68)
وی در دوران تصدی دادستانی کل کشور (61 تا 64) در مصاحبه با روزنامه اطلاعات میگوید:« تا نبض مسلمین در دست ولی فقیه نباشد، فشار و بدبختی ادامه خواهد داشت.» صانعی در دیدار با اعضای گشتهای ثارالله در جواب این سؤال که چه کنیم برخی افراد به گشتها جواب نمیدهند، میگوید:«آنها نمیتوانند بگویند، آزاد هستم. خیر. تو آزاد نیستی، تو از این آزادی میخواهی آزادی را ببری... باید اینها از شما بترسند، ضدانقلاب آنقدر باید از شما بترسد که عکس شما را ببیند فرار کند و اگر این جور شد مسلمان صددرصد هستید.» (روزنامه جمهوری 11/12/61)
دیکتاتوری امری است ظالمانه و ناپسند که توسط حاکمان مستبد، مستکبر، خودخواه و ثروت اندوز بر مردم مظلوم تحمیل می شود. در حوادث پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری، عدهای با طرح شعار عوام فریبانهی"مرگ بر دیکتاتور" سعی کردند که جریان پیروز در انتخابات را به نادیده گرفتن حقوقشان متهم کنند. اما سوالی که مطرح است این است که به واقع دیکتاتوری را در جامعه چه کسانی بسط و گسترش میدهند ؟ و یا اینکه دیکتاتورهای واقعی در جامعه امروزی ما چه کسانی هستند؟ برای تشریح این موضوع تنها کافی به معنای حقیقی واژهی دیکتاتور توجه کنیم. آنچه تاریخ گذشتگان ما می گوید این است که دیکتاتورها افرادی بودند که همواره از مردم عادی تحت حاکمیت خویش دور بودند و تنها با قشر مرفه و ثروتمند جامعه در ارتباط بودهاند و از حکومتی که ریاست آن را بر عهده داشتند فقط و فقط به فکر مال اندوزی برای خویش ویا نزدیکانشان بودهاند. حلقهی قدرت در این نوع حکومتها همواره محدود به عدهای انگشت شمار است که آنها نیز از نظری خونی و فکری بستگی زیادی با حاکم مستبد دارند. با این اوصاف دیکتاتور واقعی آیا در دوران هشت ساله سازندگی و هشت ساله اصلاحات بوده یا نه در دوره 4 ساله دولت خدمتگزار و عدالت محور؟ با نگاهی کوتاه در مورد دوران 4 ساله دکتر احمدینژاد می توان فهمید که ایشان از اموال بیتالمال به نفع خویش و یا نزدیکانش بهره نگرفته است. آیا غیر از این است که ایشان 60 سفر استانی داشتهاند؛ به طوری که به دور افتادهترین و محرومترین نقاط این مرز و بوم عزیز سرکشی کرده و مشکلات آنان را بررسی و حل نمودهاند. اصولاً می توان دیکتاتور بود و به فکر مستضعفین و محرومین جامعه بود؟ فردی که حتی غذای روزانه خویش را از منزل می آورد و در این مدت حتی از حقوق دریافتی به حق ریاست جمهوری ریالی دریافت نکرده است و تنها منبع درآمدی ایشان از طریق هیئت علمی دانشگاه و تدریس در آنجاست؛ چگونه می توان باور کرد که فردی که حالات روحیاش در نوع تعامل با مردم پایین دست جامعه در ابتدای دوران تصدی ریاست جمهوری با حال حاضرش هیچ تفاوتی ایجاد نشده بلکه از قبل نیز ارادتش به مردم مستضعف بیشتر شده دیکتاتور باشد!؟ کسی که خود را نه تنها بالاتر از مردم نمیداند بلکه خود را خادم و خدمتگزار مردم میداند دیکتاتور باشد؟ شاید منظور عدهای از دیکتاتور این است که چرا با ما با قانون رفتار می کنید، ما حقمان بیش از قانون است!؟ این نوع رفتار خود منجر به یک دیکتاتوری میگردد که میتوان به آن "دیکتاتوری مدرن" گفت. دیکتاتوری که اگر خواستههای غیر قانونی ما برآورده نشد دست به نافرمانی مدنی، ایجاد اغتشاش، ناامنی، تخریب شخصیت جریان مقابل، مظلوم نمایی و محکوم کردن نظام حاکم به نادیده گرفتن خواستههای معترضین زد. حال بهتر است نگاهی مختصر به دوران اقای هاشمی رفسنجانی کنیم. ایشان در دوران هشت ساله ریاست جمهوری خویش هیچ گونه تعاملی با مردم پاییندست نداشت و تنها با اقلیت ثروتمند و مرفه جامعه که حول ایشان جمع شده بودند حلقه بستهی قدرت-ثروتی را ایجاد کرد که موجب شکلگیری مافیای قدرت -ثروت شد. مافیایی که دیکتاتوری مدرن را کلید زد و هر جایی که مخالفی میدید به طریقی آن را از میان بر می داشت؛ نمونهی این دیکتاتوریها، قتلهای زنجیرهای است که در دهه 70 اتفاق افتاد. افرادی از این دست تنها کافی است که خود در قدرت نباشند، رقیب مقابل را از هر طریق می خواهند که به زانو در آورند. در دیکتاتوری مدرن اگر منافع فرد یا گروه تأمین نشد بایستی از هر طریقی کاری کرد که مشروعیت و مقبولیت حاکم قانونی از بین برود. برایشان فرقی نمی کند که چه کسی باشد؛ مهم آن است رقیب مانعی برای رسیدن آنها به اهدافشان است. در حوادث پس از انتخابات دیکتاتوری مدرن بارها از سوی جریان سوختهی اصلاحات کلید خورد. فریب مردم با اعلام اینکه در انتخابات تقلب گستردهای رخ داده است و تکرار آن از طریق رسانههای تحت امرشان. اردوکشی خیابانی و به میدان آوردن عدهای آشوبگر که اساساً نه نظام را قبول دارند ونه در انتخابات شرکت کردهاند به عنوان اهرم فشاری بر جریان پیروز در انتخابات، زیر سوال بردن مبانی حکومتی نظام جمهوری اسلامی نظیر ولایت فقیه برای آنکه این ذهنیت را در جامعه ایجاد و سپس رشد و تقویت کنند که نظام به رأی مردم خیانت کرده است و اصولاً نظام برای مردم ارزشی قائل نیست. تمام اینها اجزای یک کودتای رنگین یا مخملین هستند. اساساً خود کودتای رنگین نوعی دیکتاوری مدرن است که تفاوت آن با دیکتاتوری فاشیستی و نازیستی در فریب مردم برای شکلدهی و اجرای آن است. در ظاهر هیچ گونه دیکتاتوری نیست، چون که ذات این نوع دیکتاتوری در فریب مردم با مفاهیمی همچون آزادی، دموکراسی، مبارزه با دیکتاتور و احقاق حقوق حقهاشان است، افراد کمتر متوجه میشوند که تحت دیکتاتوری و سوء استفادهی عدهای فریبکار واقع شدهاند.
چند روز پیش آقای هاشمی رفسنجانی گفتند که: قانون اساسی حق را به مردم میدهد. بحث اینجاست که کسی نگفت که قانون اساسی حق را از آن مردم نمیداند. شاید تعبیر ایشان از مردم، قشر مرفه و ثروتمند جامعه یا به تعبیر امام (ره) مرفهین بیدرد هستند. اگر قانون اساسی حق را از آن مردم می داند پس چرا رأی 17 میلیونی دوره نهم ریاست جمهوری و رأی 24 میلیونی دوره دهم ریاست جمهوری مردم به دکتر احمدینژاد را نمیخواهند بپذیرند؟ و در مقابل آن توطئه و فتنهگری میکنند؟ چرا مردم مخالف ایشان اصلاً جزء مردم حساب نمیشوند و فقط و فقط مردم همانهایی هستند که دور آنها جمع میشوند. چرا فردی که در یک روستای دورافتاده با کمترین امکانات زندگی می کند جزء مردم محسوب نمیشود!؟
بنابراین میتوان به این نتیجه رسید که مقاومت و سرکشی مافیای قدرت- ثروت در برابر نه 24 میلیونی به آنها و رأی قاطع به رئیس جمهور مردمی و خدمتگزار خود یک دیکتاتوری مدرن است. دیکتاتوری که در قالب طرح عناوینی همچون اینکه صدای مخالف هم بایستی شنیده شود و یا اینکه فضای نقد و اعتراض در جامعه بایستی وجود داشته باشد در حال اشاعه از سوی این جریان سوخته است. آقای هاشمی رفسنجانی بهتر است که رجوعی به دوران هشت ساله ریاست جمهوری خویش کنند تا شاید به شکاف بین دولت و مردم که در زمان ایشان ایجاد شد پی ببرند. شکافی که سبب شد در جامعه، نظام طبقاتی شکل گیرد و حرف مرفهین بیدرد بر مردم عادی برتری و اولویت داشته باشد که این خود عاملی برای شکلگیری دیکتاتوری مدرن در زمان ایشان بود.
واژه نفاق ، کلمه جدیدی نیست. بلکه آنچه این واژه را در تاریخ شکوهمند 30 ساله انقلاب اسلامی برجسته تر از پیش می کند ، تلفیق این واژه با مضامین دینی و ارزش های اصیل انقلاب اسلامی است که در حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم از سوی برخی از انقلابیون دهه 60 صورت گرفت. لذا به این نوع نفاق می توان نامی را نهاد که دربرگیرندهی جهت گیری های "جریان سوختهی " بیان شده باشد. "نفاق جدید" مفهومی است که بی شک در حوادث پس از انتخابات بارها در محافل سیاسی از آن یاد شده است. به همین منظور برای آشنایی بهتر با مفهوم نفاق جدید بهتر آن است که به بررسی دوران خلافت علی (ع) که حقیقتاً دوران سراسر فتنه و نفاق بود بپردازیم.
وقتی علی (ع) به حکومت رسید بسیاری از صحابه رسول الله ، حاضر به همراهی با وی نشدند؛ البته بسیاری از آنان نظیر طلحه و زبیر ابتدا به ساکن مخالفت را شروع نکردند. مشی، شروط، ملاک های تقدم امیرالمومنین (ع) و ... مواردی بود که آرایش جدیدی از صحابه به نمایش گذاشت. به طوری که امیرالمومنین (ع) برای اقناع آنان به قرآن مراجعه نکردند زیرا آنان خود را همطراز علی (ع) در درک وحی می دانستند و در عرصه تفسیر نیز مدعی بودند.
علی (ع) در نهروان در مواجهه با خوارج به ابن عباس گفت: "برای آنان قرآن نخوان بلکه از پیامبر(ص) حدیث بیاور". احادیث پیامبر(ص) نیز کارگر نشد و شد آنچه نباید می شد و امیرالمومنین (ع) از آنان مایوس شد و به سراغ "رویش اسلام" رفت. مقام معظم رهبری بعد از صدور حکم محکومیت عبدالله نوری، در نماز جمعه تهران فرمودند: امیرالمومنین (ع) هر موقع شمشیر می خواست مالک، هر موقع زبان می خواست ابن عباس و... بنابراین مالک، ابن عباس، محمد ابن ابی بکر، ابن حاتم طائی و ... کسانی بودند که پیامبر را درک نکرده بودند اما با همه وجود و بدون هیچ چشم داشتی در خدمت امیرالمومنین(ع) بودند و جزء رویش های اسلام به شمار آمدند. در مقابل نیز کسانی که خود را صحابه و یاران نزدیک رسول خدا(ص) می پنداشتند تحمل عدل علی(ع) برایشان بسیار سنگین می نمود و به همین سبب فتنه ای را به پا کردند که به "جمل" شهرت یافت. فتنه ای که در یک طرف آن صحابه و همسر پیامبر یعنی طلحه و زبیر و عایشه بودند؛ طلحه وزبیری که به طلحه الخیر و زبیر سیف الاسلام شهرت داشتند و در سوی دیگر آن علی (ع) بود که پیامبر خطاب به ایشان فرمودند: علی جان، من و تو پدران این امت هستیم. علی (ع) هر چه آنان را بر بازگشت به راه رسول خدا(ص) رهنمون کرد ، این ارشاد خاضعانه در آنان کار ساز نشد؛ به طوری که امیر المومنین(ع) در وصف احوال طلحه وزبیر در زمان رسول خدا(ص) و در دوران خلافت خویش این گونه می فرمایند: "چون رعد خروشیدند و چون برق درخشیدند، اما کاری از پیش نبردند و سرانجام سست گردیدند! ولی ما این گونه نیستیم، تا عمل نکنیم، رعد و برقی نداریم، و تا نباریم سیل جاری نمی سازیم."
در زمان امام حسن(ع) نیز این چنین بود. تنها صحابی بازمانده از زمان پیامبر اسلام(ص) در این عصر سعد ابن ابی وقاص بود. سعد ابن ابی وقاص همان کسی است که خلیفه دوم او را جزء شورای شش نفره حکمیت برای انتخاب جانشین خویش منصوب کرد. او فردی است که علی(ع) در خطبه شقشقیه نهج البلاغه در مورد او بیان می دارد که کینه بسیاری از حضرت داشت. او بیشترین خون را به دل امام حسن(ع) کرد و چون از صحابه بود ، مردمی که پیامبر را درک نکرده بودند وی را دارای مرجعیت دانستند و این چنین او مقابل امام زمان خویش قرار گرفت و پسر او نیز (عمر ابن سعد فرمانده لشکر یزید در روز عاشورا) در کربلا آن فاجعه تاریخی را به بار آورد. عبیدالله ابن عباس نیز چرب و شیرینی دنیای معاویه را برگزید و این چنین بود که حسن بن علی(ع) تنها ماندو ... و زمینه ذبح ذبیح الله در کربلا فراهم شد.
ادامه مطلب ...