اصحاب نیوز

اصحاب نیوز

سیاسی٬ فرهنگی٬ مذهبی
اصحاب نیوز

اصحاب نیوز

سیاسی٬ فرهنگی٬ مذهبی

هاشمی رفسنجانی؛ قدرت‌طلب محافظه‌کار

در تاریخ سی ساله انقلاب اسلامی، افراد بسیاری بوده‌اند که به خاطر قدرت‌طلبی و انحراف از خط اصیل انقلاب اسلامی در مقابل آرمان‌های والای امام و انقلاب ایستاده‌اند. افرادی همچون عبدالله نوری، محسن کدیور، عطاالله مهاجرانی و ... از این دسته هستند.

در تاریخ سی ساله انقلاب اسلامی، افراد بسیاری بوده‌اند که به خاطر قدرت‌طلبی و انحراف از خط اصیل انقلاب اسلامی در مقابل آرمان‌های والای امام و انقلاب ایستاده‌اند. افرادی همچون عبدالله نوری، محسن کدیور، عطاالله مهاجرانی و ... از این دسته هستند. این دسته افراد تا زمانی که منافع شخصی و جناحی‌اشان تأمین می‌شود خود را حامی خط  امام و انقلاب قلمداد می‌کنند، اما کافی است که در مقابل انحراف و زیاده‌خواهی‌های این افراد بطور حق موضع‌گیری کرد، در این جاست که عیار خلوص انها مشخص می‌گردد. حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری بستری شد تا افرادی که همواره خویش را حامی امام و انقلاب می‌دانستند مورد محک جدی و اساسی قرار گیرند. امتحانی که به زعم مقام معظم رهبری مردودی در آن یک سقوط محسوب می‌شود. از دسته افرادی که همواره خویش را حامی رهبری معرفی می‌کرد آقای هاشمی رفسنجانی است که در این امتحان مردود شد. ایشان چند روز قبل از انتخابات نامه‌ای به رهبر معظم انقلاب اسلامی می‌نویسد که در آن بدون اینکه سلام و تحیتی به رهبری بدهد، شروع به تهدید رهبری می‌کند و در آخر نامه برای ایشان خط مشی تعیین می‌کند. به صورتی که آن گونه که از آن نامه در آن زمان استنباط می‌شد این بود که هاشمی رفسنجانی اگر به اهداف خویش نرسد، مسیر جداگانه‌ای از رهبری برخواهد گزید و به عنوان یک اپوزیسیون تمام قد اعلام وجود خواهد کرد. این استنباط به واقیت پیوست و ایشان مانند همان چه که در نامه خویش به رهبری گفته بود بوی دود و آتش همه جا را خواهد گرفت و تهدید به اغتشاشات و آشوب‌ها در نامه شکل واقعی به خود می‌گیرد. ایشان در نماز جمعه 26 تیر ماه 88 نیز برخلاف آنچه که رهبری به عنوان خط مشی نظام تعیین کرده بود، دوباره اتهاماتی را علیه نظام مطرح کرد که همواره دشمنان انقلاب و اسلام آنها را بیان می‌کردند.

از تمام اینها که بگذریم سخنرانی ایشان در 14 آذر 88 در مشهد در جمع برخی از دانشجویان بود که به زعم بسیاری چراغ سبزی برای آشوب‌ها و اغتشاشات 16 آذر گردید که نتیجه آن اهانت به ساحت امام خمینی (ره) بود. اما قضیه نامه تنها به اینجا ختم نمی‌شود، به نظر این جانب اغتشاشات روز عاشورای سرخ حسینی که به هتک حرمت امام حسین(ع) انجامید ریشه در این سخنرانی بسیار تعجب‌انگیز و حیرت‌آور دارد. برای روشن شدن قضیه به قسمت‌هایی از سخنان ایشان اشاره می‌کنم.

ایشان در مشهد عنوان می‌کنند که: "پیامبر به حضرت علی(ع) در مجلسی خصوصی گفتند که تو حق ولایت و صرف خدا را داری. اگر مردم قبول کردند جامعه را اداره کن؛ ولی اگر قبول نکردند خودت را تحمیل نکن."

هاشمی سپس می‌گوید: "اگر مردم ما را نمی‌خواهند که حکومت کنیم ما می‌رویم."

ایشان سخن فوق را در حالی عنوان می‌کند که در زمان ریاست جمهوری ایشان مردم کمترین حضور در انتخابات ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی را که در حدود 50 درصد است، داشته‌اند. اگر ایشان برای نظر مردم این قدر احترام قائلند چرا در دوران زمام‌داری خویش این مطالب را عنوان نمی‌کردند؟ چرا در انتخابات همواره نظرشان این بود که آراء خاموش حضور نداشته باشند تا اینکه جناح مورد نظر ایشان حاکم شود؟ البته در مورد اینکه مردم نظام را نمی‌خواهند منظور ایشان این است که مردم رهبری را نمی‌خواهند تا راهی باز شود تا خود حضرتشان رهبر شوند. حال آن که رهبری به هر جایی که سفر می‌کنند مردم در بالاترین شرایط آب و هوایی به استقبال پر شور ایشان می‌آیند. ایشان چون در حال حاضر به نوعی خود را اپوزیسیون می‌داند خویش را در جایگاه مردم قرار می‌دهد و به گونه‌ای سخنگوی مردم مجازی؟! شده است.

قرائت افرادی همچون هاشمی رفسنجانی از انقلاب اسلامی، به صورت "شرکت سهامی خاص انقلاب اسلامی" می‌باشد. یعنی کسانی می‌توانند درون حکومت قرار گیرند که:

اولا:ً مورد تأیید ایشان باشند.

دوماً: کسانی که مخالف ایشان هستند، مخالف امام و انقلاب و اسلام محسوب می‌شوند و در کل جزء مردم نیستند.

سوماً: کارگزاران درون نظام از هر جناح و گروهی بایستی زیر نظر ایشان کار کنند.

در جواب این سخن آقای هاشمی رفسنجانی که "اگر مردم ما را نمی‌خواهند که حکومت کنیم ما می‌رویم." ، آقای روح الله حسینیان از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در حرم مطهر امام راحل(ره) در جمع دانشجویان گفتند که: "مردم شما را نمی‌خواهند آقای هاشمی".

در اصل هدف اصلی هاشمی رفسنجانی از بیان آن روایت از پیامبر(ص) در مورد علی(ع)  و بیان سخن فوق آن است که "اگر من بخواهم برای مخالفانم در نظام مشکل ایجاد کنم، کاری ندارد و می‌توانم تمام گروه‌های مخالف، اپوزیسیون، ضدانقلاب و ... را تحت عنوان مردم علیه شما تجهیز کنم". به نوع رفتار افرادی همچون هاشمی رفسنجانی می‌توان لقب  "قدرت‌طلب محافظه‌کار" را نهاد. نمونه این قدرت‌طلبی را در روز عاشورای حسینی که منجر به هتک حرمت ساحت مقدس امام حسین(ع) شد را مشاهده کردیم. هاشمی رفسنجانی به حقیقت اثبات کرد که حاضر است برای آن که خود در قدرت باشد و خاندان فاسدش حفظ شوند حتی از امام حسین(ع) نیز عبور کند. وقتی ایشان به صراحت علیه ولایت فقیه موضع‌گیری می‌کنند و می‌گویند که باید بروی؟! نتیجه آن می‌شود که عده‌ای گستاخ و معلوم‌الحال در روز عاشورا شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه سر دهند. به نظرم سخنرانی ایشان چراغ سبزی برای حمله به مقدسات دینی و قانون اساسی شده است.

هاشمی رفسنجانی در جایی از سخنرانی خود در مشهد می‌گوید: "ما انقلابمان را با مردم شروع کردیم و از امام خواستیم که رساله بنویسند اما ایشان نمی‌نوشتند؛ اما با اصرارهای ما ایشان قبول کردند که رساله بنویسند، امام همیشه می‌گفت که مردم، مردم". حال بحث اینجاست که کسی نمی‌گوید که مردم نه! صحبت اصلی این است که امام(ره) از سال 1342 تا 1368 در سخنرانی‌هایشان همواره منظورشان از مردم، مستضعفین و توده مردم بوده است نه آن مردمی که آقای هاشمی رفسنجانی مد نظر خویش دارند. مردمی که آقای هاشمی رفسنجانی می‌گویند همان‌هایی هستند که قبل از انقلاب مخالف امام و موافق سلطنت شاهنشاهی بودند و در دهه اول انقلاب نیز طرفدار لیبرال‌هایی چون نهضت آزادی، جبهه ملی و گروهک منافقین و سلطنت‌طلب بودند. افرادی که همیشه مخالف امام و انقلاب بودند و در زمان امام(ره) نیز بیشترین مخالفت‌‌ها و تظاهرات علیه ایشان از سوی این طبقه صورت می‌گرفت. مردمی که آقای هاشمی رفسنجانی می‌گوید، همان مرفهیت بی‌دردی هستند که همواره 80 درصد اقتصاد و ثروت کشور در دست آنهاست و همواره علیه نظام شعارهای تند و ساختارشکنانه می‌دهند. آقای هاشمی رفسنجانی نشان داد که حاضر است برای حفظ خویش و خاندان سلطنتی‌اش حتی با دشمنان قسم خورده انقلاب هم‌قطار شود و حتی تاریخ انقلاب را همان گونه که به نفع خویش و خاندانش‌اش است ترجمه و تفسیر کند. امروز کسانی دم از امام(ره) می‌زنند که روزگاری در دوران دولت اصلاحات (بخوانید خرابات؟!) بر جراید خویش می‌نوشتند که "تاریخ مصرف دوران امام تمام شده است و امام را بایستی به موزه سپرد". کسانی که بیشترین توهین‌ها و ناسزاها را به امام در دوران اصلاحات می‌کردند حامیان خط امام(ره) شده‌اند. کسانی که امام راحل(ره) را یک دیکتاتور قلمداد می‌کردند حال در زیر بیرق امام(ره) مخفی شده‌اند و شعارهای دروغین خویش را ابراز می‌دارند. در جواب این عده فریبکار بایستی به نامه 48 امام علی(ع) به معاویه که در سال 38 هجری قمری نوشته شده است متمسک شد:

"همانا ستمگری و دروغ‌پردازی، انسان را در دین و دنیا رسوا می‌کند، و عیب او را نزذ عیب‌جویان آشکار می‌سازد؛ و تو می‌دانی آنچه که از دست رفت باز نمی‌گردد. گروهی باطل طلبیدند، و خواستند با تفسیر دروغین، حکم خدا را دگرگون سازند، و خدا آنان را دروغگو خواند.

معاویه، از روزی بترس که صاحبان کارهای پسندیده خوشحالند، و کسانی که مهار خویش در دست شیطان دادند سخت پشیمانند. تو ما را به داوری قرآن خواندی، در حالی که خود اهل قرآن نیستی، و ما هم پاسخ مثبت به تو ندادیم، بلکه داوری قرآن را گردن نهادیم".‌ها‌ها     

همان گونه که مشاهده می‌شود معاویه در جنگ صفین با نیرنگ و تزویر امام علی(ع) را به داوری قرآن فرا می‌خواند، حال آن که علی(ع) در نامه‌اش به معاویه این را برملا می‌سازد که تو خود اهل قرآن نیستی و اصلاً به ان اعتقاد نداری ، مرا به داوری قرآن فرا می‌خوانی!

این قضیه در شرایط کنونی کشور نیز به این صورت است که عده‌ای که بدترین هتاکی‌ها را به امام راحل(ره) می‌کردند، حال از تفکر و منش امام(ره) سخن می‌گویند، چگونه می‌توان این تناقضات را پذیرفت!

قضاوت با شما

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد